Excerpts from a Repentance Letter from Our Association Member Who Helped Trần Tâm Sell Fake S.M. Celestial Jewelry: "نامو" استاد اعظم چینگ های توبهنامه استاد اعظم چینگ های عزیز اسم من هست: (*****) امروز، صادقانه به درگاه شما توبه میکنم، استاد. امروز، خالصانه به درگاه شما توبه میکنم، استاد. میخواهم کل شرایط را توضیح دهم. قول می دهم که تمام آنچه نوشتم حقیقت است. خواهش میکنم استاد، من را نجات دهید. حوالی ژوئن ۲۰۲۲، یک گروه شش نفره با لباسهای رهبانیت خاکستری با سرهای تراشیده - که ۵ نفر از آنها به یک نفر احترام میگذاشتند کسی که قدیس سوان تران خطابش میکردند - خود را بهعنوان متشرف معرفی کردند و از آن موقع با من آشنا شدند. (شاید آنها مدت زیادی مرا در فیسبوک دنبال کرده باشند، زیرا من اغلب سفر میکردم و با متشرفین زیادی ارتباط داشتم.)یک تا دو ماه بعد از اولین جلسه، عکسهایی برایم فرستادند از یک کارخانه [تقلبی] که جواهرات سماوی [تقلبی] تولید میکند. زنی با سر تراشیده در آن گروه بود (که صورتش را بهخوبی بهخاطر دارم). آن گروه گفت که کارخانه آنها کارخانه اصلی است که به دو گروه کاری در "کائوشیونگ" و "تایپه" (جواهرات) میدهد. آنها طی دو سال گذشته با من تبادلاتی از طریق "لاین" و "واتساپ" انجام دادهاند، (با استفاده از شمارههای مختلف). من به این کار بسیار افتخار میکردم و در تاریکی گم شده بودم و بر این باور بودم که برای استاد کار میکنم. دربارۀ معاملات جواهرات، شخصی به نام "تیین" برای جمعآوری پول نقد می آمد. آنها اشاره کردند که در تایوان (فورموسا)، عروسهای آولاکی (ویتنامی) که با مردان تایوانی (فورموسایی) ازدواج کردهاند، با پول نقد پرداخت میکنند.از ژوئیه ۲۰۲۲ تاکنون، من سفارشات را شروع و پردازش کردهام از کشورهایی از جمله آمریکا، استرالیا، آولاک (ویتنام) و فرانسه. در مدتی که سفارش جواهر میدادم و طبق فهرست قیمتی که این افراد ارائه میدادند، آنها را توزیع میکردم، برای تمامی معاملات از لیست قیمت آنها استفاده میکردم. [...] (آنها با من کاری کردند که نتوانم بفهمم عقل من تحت تیره و تار شده و باور کردم که آنها بهطور مستقیم با استاد کار میکنند.) [...] من هنوز ناآگاه بودم و حقیقت را نمیفهمیدم و کورکورانه توسط یک نیروی تاریک کنترل میشدم. من حتی تا آنجا پیش رفتم که از افراد آن گروه محافظت میکردم، گویی که من یک قهرمان روشنضمیر هستم.آنها به من گفتند که این یک دوره اضطراری است پساز کووید، که استاد برای کار، به پول نیاز دارد و ابزارهای زیادی نیاز است تا ساخت "جواهرات سماوی " بدون مشکل پیش برود. بنابراین آنها پیشنهاد کردند که من از طریق دریافت سفارشات از دیگر متشرفین در کشورهای مختلف، از آنها حمایت کنم. [...] آنها از من پرسیدند که آیا میخواهم افتخار انجام این کار را داشته باشم. یک هفته پساز بازگشت به آولاک (ویتنام)، خبری از سرپرست تیمم (از گروه جعلی) مبنی بر معرفی مجموعه جدید «جواهرات سماوی» با عنوان "کائناتهای متعالی" دریافت کردم و با آنها تماس گرفتم. گفتم برایم افتخار است که این وظیفه را برعهده بگیرم و به دلیل نادانیام مشتاقانه میخواستم این کار را انجام دهم. هزاران بار از شما، استاد و همچنین از "گروه کاری رسمی جواهرات سماوی"، خالصانه عذرخواهی میکنم. از شما میخواهم که برای این اشتباه بزرگ مرا ببخشید.در سال ۲۰۲۳، این افراد در فرودگاه دنبالم آمدند ومرا به کارخانه بردند. در آنجا دو مرد چاق با قد حدود ۱.۶ متر را دیدم. چهره آنها را به خاطر دارم. در مجموع، چهار مرد را در کارخانه دیدم که کار میکردند و افراد بیشتری در داخل بودند. به من اجازه ورود داده نشد. میخواهم اضافه کنم که حدودا ژوئن ۲۰۲۳، آنها از من برای صرف ناهار در لاوینگ هات (*****) دعوت کردند. آنها مرا به گروهشان بهعنوان یک بودیساتوای رده بالا معرفی کردند. آنها رازی را فاش کردند (در رستوران) مبنی بر اینکه استاد در حال انتشار یک طراحی جدید است و من بسیار خوشحال شدم. [...] سپس مرا به یک خانه دیگر حدود ۹۰ دقیقه دورتر بردند که پر از بسیاری از نقاشیهای استاد و"چراغهای جاودانگی " بود. آنها مرا به اتاق نشیمن بردند تا مجموعه جواهرات "کائناتهای متعالی" را ببینم و درحالیکه نشسته بودم، تلفنی دریافت کردند و به من گفتند که به اتاق مدیتیشن بروم. آنها گفتند استاد به تازگی رسیده و رفته است. (توضیح استاد: دروغ گفتند.) بعد مستقیم مرا به فرودگاه بردند. در آن مدت احساس خوشحالی کردم و به خودم افتخار میکردم. آنها خود را بهعنوان افرادی معرفی کردند که بهطور مخفیانه برای استاد کار میکنند و من احساس شادی و افتخار کردم. مواقعی بود که نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم و برای دوستان نزدیکم دراینباره لاف میزدم.[...]علاوه بر آن، مکرراً برای باقی متشرفین نقاشیها، "چراغهای جاودانگی" و "لباسهای سماوی" را از سه مکان در آولاك (ویتنام) و تایوان (فورموسا) سفارش میدادم. [...] آن زمان هنوز ناآگاه بودم و اعتقاد راسخ داشتم که کار مهمی انجام میدهم. برخی از خواهران در استرالیای غربی میخواستند به سفارشدادن ادامه دهند. سپس متشرفین در استرالیای غربی به گروه تایپه ایمیل زدند تا تأیید کنند آیا من واقعاً عضو "گروه جواهرات سماوی" و مسئول دریافت سفارشات هستم یا خیر. در کنار آن، بازخوردهای زیادی از سوی دیگر متشرفین وجود داشت. من از وضعیت بیخبر بودم و آن را انکار کردم و همچنان از آن گروه افراد با سرهای تراشیده و لباسهای خاکستری دفاع میکردم. حتی مقام خودم را توجیه میکردم، فکر میکردم که در "گروه جواهرات سماوی" حسادت وجود دارد و آنها سعی دارند مرا تضعیف کنند و انکار کردند که مرا میشناسند که منجر به دعویهای حقوقی بسیاری در استرالیای غربی شد. این حسادت، روی کارم تاثیر گذاشت. آن زمان هنوز معتقد بودم که حق با من است. سعی میکردم دربارۀ اشتباهاتم از آبروی خود دفاع کنم. خدای عزیز، استاد، لطفا مرا ببخشید. استاد، آیا من بخشیده میشوم؟ استاد، لطفا مرا ببخشید. [...]وقتی شروع کردم به جمعبندی شواهد به حقیقت پی بردم. اقلامی که من به آن شیادان سفارش داده و به اطراف دنیا برده بودم، کاملا تقلبی بودند و آن گروه ادعا میکرد که از یک کارخانه تولیدی قانونی هستند. اوه استاد. آن لحظه، بدن و روحم در درد شدیدی بودند و احساس میکردم کاملاً شکسته و ناامید هستم. دیگر نمیتوانستم استوار بایستم و ذهنم کاملاً گیج شده بود و نمیتوانستم هیچ چیز را کنترل کنم. آیا هنوز فرصتی برای اصلاح آن اشتباهات بزرگ که در کمک به نیروی تاریک مرتکب شدم به من داده میشود؟ [...] من بر حیثیت استاد و افراد مقیم، "گروه جواهرات سماوی" و همه متشرفین، تأثیر منفی زیادی گذاشتهام.آنها (گروه شیاد) به من اطلاع دادند که درحالحاضر تحت تعقیب هستند و اجازه ادامه کار ندارند زیرا استاد بهتازگی سه فرد مقیم را اخراج کردهاند... (توضیح استاد: M دربارۀ این رویدادها چیزی نمیداند.) من به آنها گوش دادم و تمام پیامها و تراکنشهای مرتبط را حذف کردم و سوگند یاد کردم که با افشا نکردن هیچ اطلاعاتی، از آنها محافظت کنم تا بر کارخانه تولید و زنجیره تامین داخلی و گروههای کاری تأثیر نگذارم؛ در آن زمان نمیدانستم که در تولید اقلام تقلبی دست دارم. آنها فعالیتهای خود را متوقف کردند و همه متفرق شدند. گقتند بعداً با من تماس خواهند گرفت. از ترس، تمام اطلاعات مربوطه را حذف کردم و آن لحظه، آگاهیام مانند این بود که بیروح هستم و در تلاش برای پاک کردن تمام تراکنشهای مربوطه بودم.آه استاد، من یک میلیون بار صادقانه توبه میکنم. [...] من برای کارمای سنگینی که علیه استاد مرتکب شدهام، صادقانه توبه میکنم. و من از همه بودیساتواهای شریف، افراد مقیم دائمی واقعی، گروه جواهرات سماوی در تایوان (فورموسا)، و متشرفین جهانی، بابت کارمایی که ایجاد کردهام، توبه میکنم. قول میدهم که پول هر کالایی که به نمایندگی از دیگران سفارش دادهام را برگردانم و از استاد میخواهم که به من زمان بدهد تا آنها را پرداخت کنم. وقتی متوجه شدم این جواهرات سماوی تقلبیاند، به تعدادی از متشرفین که برایم درخواست داده بودند اطلاع دادم تا آنها را بازپرداخت کنم. دعا میکنم استاد، با دلسوزی عظیم، به من رحم کنند تا در انجمن باقی بمانم و همچنان شاگرد استاد باشم تا به رستگاری دست یابم. من در برابر استاد زانو میزنم و به استاد التماس میکنم مرا نجات دهند، روح مرا نجات دهند. من از تخلفهایم آگاه هستم. از الطاف شما سپاسگزارم. بخاطر الطاف ملکوتی شما سپاسگزارم. با احترام، (*****) از آولاک (ویتنام)، ۲۴ اکتبر ۲۰۲۴
من فکر میکنم او واقعا دارد توبه میکند چون او به گروهی از افراد بد کمک میکرده. او میگوید آنها حتی راهب و راهبه هستند. او با ۵ راهب و ۱ راهبه کار میکرد که سرهایشان را می تراشند و لباسهای مخصوص راهبان میپوشند، از آن نوع لباسهای خاکستری سنتی چینی. او دو نفر از آنها را میشناسد. یکی، شخصی است که با گروهی از شرکت آنها در یک محلی ارتباط دارد و در جایی مشغول به کار است. او میگوید یکی از آنها در کائوشیونگ، تایپه و سایر جاها میباشد.آنها جواهرات منحصربهفردِ من که شخصاً طراحی کردهام را جعل میکنند و از او، که شاگرد من محسوب میشود، استفاده میکنند تا به دیگر شاگردان با قیمتی بسیار بالا بفروشد - خیلی بالاتر از قیمتی که ما میفروشیم، چون من به کارکنانم گفتهام که ما فقط با سود ۱۰ درصد میفروشیم تا هزینهٔ کار و مالیات و هزینهٔ کارکنان بیرونی را پوشش دهد. اما این افراد، آنرا با قیمتی نجومی میفروشند و به شاگردان آسیبپذیری که مشتاق خرید جواهرات من هستند، میگویند که اینها پُر از برکت هستند و آنها میتوانند سریعتر بخرند چون اگر از کارکنان من بخرند، بیشتر طول میکشد. مسلمه! ما با دقت روی جزئیات کار میکنیم اطمینان حاصل میکنیم که همه چیز کیفیت خوبی دارد. اما این افراد آن را جعل میکنند. جواهرات تقلبی میسازند و به قیمتی خیلی بالا میفروشند. و فقط پول نقد میگیرند.Reporting Letter from Our Association Member Who Purchased Fake S.M. Celestial Jewelry: ای عزیزترین استاد، من (*****) هستم، قبلاً (*****) ۳ بار مستقیماً با من ملاقات کرد و به من گفت که او مخفیانه برای استاد کار میکند و نباید به کسی دراینباره بگویم. وقتی پرسیدم چرا، (*****) توضیح داد که شاید دیگران حسادت کنند و اداره گمرک شاید برای او مشکل ایجاد کند و مانع ورود او به استرالیا شود، پس لازم است این موضوع مخفی بماند. پس، من به کسی نگفتم. من جواهرات سماوی را از (*****) به مبلغ کل ۱۳۰ هزار دلار استرالیا (۸۵۳۲۰ دلار آمریکا) خریداری کردهام. شاگرد شما، (*****)، از استرالیاReporting Letter from Our Association Member Who Purchased Fake S.M. Celestial Jewelry: عزیزترین استاد، اسم من (*****) است. (*****) به من گفت که او به تایوان (فورموسا) سفر کرده تا جواهرات سماوی را از خانه یکی از ساکنان مقیم بگیرد و با استاد دیدار کرده است. (توضیح استاد: درست نیست. دوباره دروغ گفته!!) من بههمراه خواهر بزرگترم مجموعاً ۴۵ هزار دلار استرالیا (۲۹۵۳۴دلار آمریکا) جواهرات سماوی از (*****) خریدیم. با آرزوی بهترینها برای شما، (*****)، از استرالیاReporting Letter from Our Association Member Who Purchased Fake S.M. Celestial Jewelry: ای عزیزترین استاد، (*****) به من و همسرم گفت که او به خانه یک شاگرد در تایوان (فورموسا) رفته که در ساخت 'لامپهای سماوی اس. ام' برای استاد تخصص دارد اما آنها از اینترنت یا تلفن استفاده نمیکنند. در آنجا، (*****) اتفاقی با استاد دیدار داشته است. (توضیح استاد: دوباره دروغ گفته.) او بسیار شگفتزده و بسیار خوشحال بوده است. یک "لامپ سماوی" و یک دستبند "لاکی" که تقلبی بود از (*****) به قیمت ۷ هزار دلار استرالیا (۴۵۹۴ دلار آمریکا) خریدم. شاگرد، (*****)
پس، شاید آنها مالیات نمیپردازند. آنها آنرا زیر میزی انجام میدهند. آنها گفتهاند که من به پول نیاز دارم. دروغ گفتند!Reporting Letter from Our Association Member Who Purchased Fake S.M. Celestial Jewelry: ای عزیزترین استاد، من (*****) هستم. در گذشته چندین بار شنیدهام که (*****) میگوید بیسروصدا برای استاد کار میکند. (*****) گفت استاد هماکنون پول کافی ندارند، پس او با "جواهرات سماوی" را بفروشد تا برای کارهای استاد پول جمع کند زیرا استاد برای کمک به این دنیا به پول نیاز دارند. (توضیح استاد: دوباره دروغ گفتند، M هرگز چنین چیزی به کسی نگفته. ما به پول نیاز نداریم.) پساز شنیدن این موضوع، جرات نکردم چیزی بگویم. فقط میتوانستم آرزو کنم که استاد همیشه در سلامت کامل باشند و بهترین آرزوها را برای استاد داشته باشم تا رسالت خود را در این دنیا به انجام برسانند. شاگرد شما، (*****)، از استرالیا
من هرگز این را نگفتهام. من هرگز به هیچ یک از شما نگفتهام که من به پول نیاز دارم. هرگز. و هر چیزی که شما بخرید، فقط سفارش میدهید، اکثراً بصورت آنلاین و کارکنان من آنرا ارسال میکنند. معمولاً من با این چیزها سر و کار ندارم. ما شرکتهایی برای این، چراغهای "وانسوئی" (جاودانگی) و برای جواهرات داریم. پس آنها را از طریق شرکت ارسال میکنیم. همهی اینها رسمی است و ما مسلماً مالیات و همه چیز را پرداخت میکنیم. و حالا این افراد آنرا جعل میکنند. آنها جواهرات تقلبی میسازند و به بهاصطلاح شاگردانم میفروشند. که خیلی گرانقیمت هم هستند، اما چون بعضی از افراد توانایی مالی دارند یا مشتاق "سریعتر" خریدنِ جواهرات هستند- این چیزی است که آنها گفتند- پس آنها [شاگردان] هم میخرند. و آنها از این شخص استفاده کردند (از کسی که برای من توبه نامه نوشته).Photo Caption: در جنگل، با ارتفاع ۳ اینچ میتوانی درخشان، سرزنده و قوی باشی