جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

«صلح»: دیدی وسیع تر از خدمات عمومی، قسمت ۹ از ۱۰

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

او هر روز برای صلح دعا میکند. این موضوع را من از درون میدانم. (وای!) بهشت به من گفت که او برای صلح دعا میکند. (وای!) (شگفت انگیز است!) نمیتوان خدا را گول زد. (بله.) نمیتوانید از ملکوت پنهان شوید. بنابراین آنها میدانند. (بله، استاد.) بهرحال صلح با ارزشترین چیزیست که هر رئیس جمهوری میتواند به کشورش و به جهان دهد.

من کاندید ریاست جمهوری نیستم، پس کسی نمیتواند نگران باشد که من سیاستمدار شوم. صدای کوچک و فروتنانه من از آسیا، به هر حال چه میتواند انجام دهد؟ ما آمریکایی نیستیم؛ میتوانیم آزادانه صحبت کنیم، بدون اینک نگران باشیم که محبوب نباشیم یا رأی نیاوریم. شما هنوز به من رأی میدهید. (بله، استاد.) بله، من استاد شما هستم، خواهش میکنم. مرا استیضاح نکنید. خواهش میکنم. اگر چنین کنید، خیلی خوشحال میشوم چون بهانه ای دارم که به مکانی بروم و کارهایی برای خودم انجام دهم. (بله.) نقاشی بکشم. یا ترانه های بیشتری بسازم. این روزها برای تفریح چیزی ندارم. از کسی خواستم برایم ماندولین بیاورد، اما حتی به آن نگاه نکردم. وقت ندارم که حتی به آن نگاه کنم. (بله، استاد.) مسلم است که به آن نگاه میکنم، چون در یک گوشه آویزان است، اما تا همین حالا یادم می رفت. دیدم که در گوشه ای آویزان است، اما هرگزش را وقت نداشتم.

خوب است که کنفرانس از راه دور داریم، از اینرو مجبور نیستم که در واقع خیلی برازنده لباس بپوشم. من فقط چند دست لباس دارم و فکر میکنم این لباسی است که در آن خوب به نظر میرسم. آخرین لباسی است که مناسب به نظر میرسد. شاید اگر برای یک کنفرانس دیگر به لباس نیاز نداشتم، مجبور شوم از جای دیگر بیاورم. نمیخواهم فقط همیشه با یک دست لباس، کسل تان کنم. و خوشبختانه، شاید ۴ نمونه از آن را دارم، برای همین تا حالا چهار مدل از آن را دیده اید. (بله، استاد.) تنها همین لباس های مناسب را دارم. اگر به مکان قدیمی برنگردم و چیزی از آنجا نیاورم یا به کسی نگویم که برایم بیشتر از اینها بیاورد، بعد فقط همین ها بود. میتوانم اینها را بارها بازیافت کنم. در مورد چه صحبت میکردم؟ چه بود؟ آه، پس من نگران نیستم که رأی نیاورم. (بله، استاد.) یا روزنامه ها نظرات بدی در مورد من بنویسند. برایم مهم نیست. در تمام این سالها اینطور بودند. (بله.) این فقط آزمونی برای مؤمنان است، تا بدانند چه کسی خرد کافی برای ادامه این مسیر دارد. همچنین برای اینکه تست شود که چه کسی به سطح بالاتری از دستاورد معنوی رسیده تا بدانند که چه چیزی صحیح است. (بله، استاد.) افراد سطح پایین به طرز فلاکت باری سقوط میکنند. مثل برگ های خشک. (بله.) افراد غیر متشرف که بماند. (بله، استاد.) پس همه اینها سرنوشت، همه اینها کارما است. چه کار میتوانم انجام دهم؟ من سعی میکنم بی سر و صدا، منظورم در پشت صحنه، کمک کنم. (بله، استاد.) در پشت همه این صحبت هایم من کارهای دیگری انجام میدهم تا به انسانها و حیوانات کمک کنم. دیگر چه چیزی هست؟ صحبت در مورد آن [سئوال] را تمام کردم؟

( شما به چیزی در مورد چین اشاره کردید. ) آه، بله. اکثر کشورهای جهان از چین می ترسند. چون آنها نیز قدرت بزرگی هستند. (بله.) و همچنین جمعیت شان زیاد است. (بله.) و آنها سلاح دارند. (بله.) از نمونه های ویرانگرش. از نمونه های کشتار جمعی اش. آیا آنها بمب اتم دارند؟ (بله، استاد. آنها چنین سلاحی دارند.) بله. دیدید؟ حتی هند هم دارد. به هر حال فکر میکنند که فقط برای حفاظت از خودشان است. چون کشورهای دیگر دارند، آنها هم باید داشته باشند، آنها اینطور فکر میکنند. به همین خاطر کره ای ها هم کلاهک های هسته ای پیشرفته ساخته بود. بر اساس گزارش ها در حال ساخت آن بودند. از اینرو فکر میکنم کره خیلی شجاع بود که این را کنار گذاشت. (درسته.) اینکه بگوید "دیگر سلاح هسته ای نخواهد بود." یکبار مدت ها پیش، قبل از اعتکاف شنیدم که رفیق عزیز "کیم جونگ اون" اعلام کرد که او پدر هم هست و نمیخواهد فرزندان اش از نظر این سلاح های هسته ای تحت فشار باشند، یک چنین چیزی گفت. (بله.) او بمب هسته ای نمی خواهد. (بله، استاد.) از اینرو فکر میکنم او خیلی شجاع است. او شایسته چیزی بیشتر از یک "جایزه صلح" است. (بله، استاد.) شاید جایزه قهرمانی، جایزه شجاعت یا هر چیزی. در دوره بمب اتم و بمب های دیگر، او آنقدر شجاع و دلیر است که آن را کنار بگذارد. (بله.) تا آن را حذف کند. این خیلی شجاعانه است. خیلی دلیرانه است. از هر سرباز یا فرمانده ای که بتوانیم فکرش را کنیم، شجاع تر بوده است. (بله، استاد.) خوشحالم که او خیلی خردمند و خیلی شجاع است. واقعاً میگویم. او شایسته ستایشات بیشتری از سوی جهان است. هر کار دیگری که در جاهای مختلف انجام میشود، از سوی یک زیردست یا گاهی دیگر اعضای خانواده یا اعضای دولت بوده که سعی داشتند شهرت او را حفظ کنند و مثلاً کارهایی مثل انفجار دفتری را انجام دادند. اینها از سوی او نبوده است. (بله.) چرا در این باره حرف زدیم؟ در مورد رئیس جمهور ترامپ. او در این صلح و جهان بدون سلاح هسته ای نقش دارد. (بله.) از اینرو من خیلی خوشحالم. خوشحالم که چنین رئیس جمهوری وجود دارد. و در مورد رأی دادن به او یا حمایت مردم از او، همیشه یک عده موافق و یک عده مخالف هستند.

حتی اگر همانطور که میگویید کتابهای زیادی در مورد او نوشته شده اند یا خانواده اش مخالف او هستند و این چیزها، اما اینها فقط موضوعات شخصی هستند. (بله.) و در گذشته اتفاق افتاده. شما باید به زمان حال و آینده نگاه کنید. شاید او اشتباهاتی کرده، از نظر سیاسی یا چیزهای دیگر، از نظر محیط‌ زیست، ولی او یک بازرگان است. او مانند یک بازرگان فکر میکند. پس شاید او تغییر کند. شاید او اولین رئیس جمهوری باشد که به مردم بگوید دیگر گوشت نخورند و گوشت را منع کند. از کجا معلوم؟ نه اینکه منع کند، بلکه قوانینی وضع کند، (بله.) یا قوانین وگان یا چنین چیزی وضع کند. چه کسی میداند؟ من فقط امیدوارم. از اینرو اگر او دوباره رئیس جمهور شود، شاید بتواند همه کارهای نامطلوبی که بر اساس گزارشات انجام داده را جبران کند. شاید، شاید هم نه. اما حداقل کار خوبی کرده است. (بله، استاد.) من میدانم که تعدادی از شما موافق نیستید که من "جایزه درخشان صلح جهانی" را به او دادم، اما من پشیمان نیستم. (بله، استاد.) فکر میکنم کار او در این زمینه خوب بوده است. (بله.) من فقط "جایزه صلح" را به او دادم، جایزه "بهترین برادر" یا "بهترین عمو" را به او ندادم. من در مورد مشکلات خانوادگی آنها چیزی نمیدانم. (بله، استاد.) این در هر کشوری، در هر خانواده ای رخ میدهد. خانواده ها دعوا دارند. (بله، استاد.) به خاطر علائق شخصی، به خاطر شرایط، به خاطر چیزهایی که شرایط را سخت میکند. به خاطر کارما. اگر بخواهیم از جنبه ی دور اندیشانه و معنوی بگوئیم، این کارما است. امیدوارم خوشحال باشید که به او "جایزه صلح" را دادم. (بله. خوشحال هستیم، استاد.) خوب است که امروز با سؤال شما موضوع روشن شد. (بله، استاد.) امیدوارم که آمریکایی ها با هر رئیس جمهوری که برای دوره بعدی انتخاب میکنند، بیشتر متبرک شوند. (بله، استاد.)

فقط نمیدانم که چطور رئیس جمهور ترامپ همه اینها را تحمل میکند، با همه حملاتی که به او میشود، چه درست باشند یا چه غلط. (بله.) نمیدانم که او چگونه هنوز کارش را انجام میدهد. این خیلی وحشتناک است. اگر من رئیس جمهور بودم، فرار میکردم. حملات خیلی زیاد هستند. (بله، استاد.) و دلگرمی ها خیلی کم. اما همیشه افرادی هستند که حمایت میکنند و افرادی که مخالفت میکنند. برای هر رئیس جمهوری. می بینید که همه رئیس جمهورها حداقل نصف موافق و نصف مخالف دارند. (بله.) حتی رئیس جمهور "اوباما" یا رئیس جمهور "کارتر". او قرار بود مرد صلح آمیزی باشد، کشاورز خیلی خوش قلبی بود. ولی باز هم مردم با او مخالف بودند. (بله.) پس چرا به همسر خود اعتماد داشت که به اینجا و آنجا برود. چرا که نه؟ اگر خانم اش قادر بود و خودش هم گرفتار، چرا نباید همسرش را برای ملاقات با رهبران دیگر می فرستاد؟ چرا؟ آنها در کنار هم بودند. برخی زنها باهوش هستند. (بله.) میگویند: "پشت سر هر مرد موفقی، یک زن موفق است." (بله.) اما آنها هر چیزی پیدا میکنند تا از او انتقاد کنند. فکر میکنم مردم به رئیس جمهور رأی میدهند تا به این سمت برسد تا که آنها بتوانند سوژه ای برای سخن چینی داشته باشند. برای انتقاد از او، برای زجر دادن اش، برای شکنجه کردن اش یا هر چیزی. من دوست نداشتم رئیس جمهور باشم، بویژه رئیس جمهور آمریکا. (بله، استاد.) من فقط شهروند افتخاری آنجا هستم، از اینرو اشکالی ندارد که کمی در مورد آن کشور صحبت کنم. کمی به من ربط دارد، درسته؟ (بله، استاد.) کمی حق دارم که در مورد آن صحبت کنم. (بله، استاد.) من چند شهروندی افتخاری دارم. (بله، استاد.) بله، از شما آمریکایی ها در اینجا بهتر هستم. شما فقط یکبار شهروند شدید. من چندین بار، شهروند افتخاری آمریکا شدم. افتخار کنید که استادی دارید که چندین بار شهروند افتخاری شده، فقط افتخاری البته. من در آنجا نه حقی دارم، نه سودی، نه منفعتی، اما کمی حق دارم تا در مورد آنجا صحبت کنم. (بله، استاد.) حالا که فکر میکنم، من شهروند افتخاری آمریکا هستم و میتوانم در مورد آنجا صحبت کنم، درسته؟ (بله، استاد.) میتوانم در مورد رئیس جمهور صحبت کنم، درسته؟ (بله، استاد.) بله یا خیر؟ (بله، استاد.) قانونی است یا نه؟ (قانونی، استاد.) قانونی است. (بله.) حداقل ۵۰%. معمولاً با شهروندی افتخاری شهروند واقعی نیستید، از اینرو ۵۰% حق دارید در مورد آن صحبت کنید، اما من چند شهروندی دارم! چند بار جایزه شهروند افتخاری گرفتم! از اینرو فکر کنم من قدری "بیشتر از یک شهروند" هستم تا بعضی از آمریکایی ها. (بله.) وای، من بسیار افتخار میکنم. فقط اینجا دارم شوخی میکنم. فکر کنم چند ایالت به من شهروندی افتخاری دادند. و کلیدهای شهرها و کلید ایالت را و از این چیزها، پس فکر کنم محق هستم. (خیلی، خیلی زیاد.) حق اینکه فقط در مورد آنجا صحبت کنم. خوب شد که سؤال کردید. متشکرم. (ممنون، استاد.)

از پاسخ من راضی هستید؟ (بله، استاد.) در قلب تان حس بدی ندارید؟ (نه، استاد.) به خاطر اینکه به یک فرد اشتباه، جایزه صلح را داده باشم؟ (نه، استاد.) نه. او لایق آن است. باید به شما بگویم. او شایسته آن است، (بله، این چنین است.) با هر انگیزه ای که بوده. (بله.) فقط مسئله انگیزه نیست، اینکه شما در این مورد خوب موفق هستید. (بله.) مسلم است که او سیاستمدار است. او باید کاری کند که از نظر سیاسی برای او و حزب اش مطلوب باشد. (بله.) مورد بدی نیست. اما برای افراد بیشمار و نسل های بسیار خوب است که قلب شان در آرامش باشد. آنها میتوانند به زندگی شان ادامه دهند، بدون اینکه در قلب شان حس سرکوب شدگی، ترس و یا بی خوابی داشته باشند که مبادا در کشورهای عربی، در اسرائیل، جنگ شود. (بله.) این چیزی است که باید از آن قدردان باشیم و آن را بستاییم. ما به خاطر آن خدا را شاکر هستیم. در این باره نظری دارید؟ ( بله، استاد. تا آنجا که من میدانم، رئیس جمهور ترامپ بسیار مذهبی است و به عیسی مسیح بسیار معتقد است و مشروب نمیشود و سیگار نمیکشد. ) آه. ( فکر میکنم او خیلی خاص است، چون یک کاسب است و با افراد بسیاری در ارتباط است و شراب و سیگار مصرف نمیکند، در عین حال همچنان بسیار موفق است و حتی رئیس جمهور هم شده. طوری است که گویی یک روح خاص است که خداوند او را در آنجا گذاشته است. ) بله. البته. اما موضوع این است که او در قلب اش هم مذهبی است. او برای صلح دعا میکند. (بله.) این موضوع را من از درون میدانم. (وای!) بهشت به من گفت که او برای صلح دعا میکند. (وای!) (شگفت انگیز است!) نمیتوان خدا را گول زد. (بله.) نمیتوان چیزی را از ملکوت پنهان کرد. بنابراین آنها میدانند. (بله، استاد.) بهرحال صلح با ارزشترین چیزی است که هر رئیس جمهوری میتواند به کشورش و به جهان دهد. (بله.) اگر بین اسرائیل و اعراب صلح برقرار کند، این به معنای صلح برای آمریکایی ها هم هست. (بله.) آنها باید خوشحال باشند. (بله، استاد.) چون حتی کشورهای عربی و آمریکا هم رابطه صلح آمیزی با هم نداشته اند. (بله، استاد.) به خاطر ایدئولوژی، به خاطر جغرافیا، به خاطر مذهب، یا هر چیزی. (بله، استاد.) از اینرو اینطوری برای آمریکایی ها بسیار خوب است. آنها باید این را بدانند. (بله.) باید این را بدانند. باید خوشحال باشند که جهان در صلح است و کشورهای عربی با اسرائیل صلح کرده اند، چون اسرائیل هم با آمریکا مرتبط است. میدانید، درسته؟ (بله.) آنها با هم کسب و کار دارند؛ مثل یک همکاری دارند. پس اگر با اسرائیل صلح شود، یعنی آمریکا هم در صلح است. به همین خاطر من از این بابت خوشحالم. (بله، استاد.) صلح برای کشور من. کشور افتخاری من.

در واقع من از آمریکایی ها هم بسیار تشکر میکنم، چون بیشتر از هر کشور دیگری به من جایزه میدهند. (بله، استاد.) مسئله جایزه نیست، افتخاری است که با آن همراه است. و صداقت شان، احترام شان مهم است. (بله.) و آنها وقتی این ها را به من دادند که من کسی نبودم. منظورم این است که استاد کوچکی بودم، ولی تلویزیون و هیچ چیز نداشتیم. افراد زیادی مرا نمی شناختند. (بله.) آنها قدرت تشخیص دارند. (بله.) آن بهترین رفتاری بود که در این جهان با من شد - از سوی آمریکایی ها. (وای.) پس اگر من در مورد کشورتان خوب صحبت میکنم یا به آن اهمیت میدهم، این طبیعی است. (بله.) نه اینکه بخواهم در آن دخالت کنم یا از نظر سیاسی رأی بیاورم یا هر چیزی یا هر منفعتی برایم داشته باشد. میدانید که من از هیچکس هیچ چیز نمی پذیرم. (بله، استاد.) شاید گاهی یک جعبه چای بپذیرم. اگر یک شخص مهمی به من یک جعبه چای بدهد، می گیرم. فقط برای اینکه خوشحال شوند. اما یک چیزی به جای آن میدهم. (بله، استاد.) پس از این ها چیزی به من نمی رسد. فقط عادلانه و منصفانه حرف میزنم. (بله.) و آمریکایی ها باید به خاطر آنچه آقای ترامپ انجام داده، خوشحال و قدردان باشند. به خاطر آنچه که میتواند انجام دهد. کارهای دیگری را که نمیتواند، شاید بعدا انجام دهد، اگر در وضع یا شرایط بهتری برای تصمیم گیری باشد. آنوقت زمان بیشتری برای تفکر دارد. (بله.) وقتی رئیس جمهور هستید، گاهی وقت ندارید. بر مبنای گفته مشاوران تان تصمیم می گیرید. و چنین شرایطی خیلی سخت است. اگر وقت بیشتری داشته باشد، اگر بیشتر مدیتیشن کند یا به اعتکاف برود یا هر چیزی، شاید بتواند بیشتر فکر کند، شاید در موقعیت بهتری باشد. یا شاید آن دفتر "اووال آفیس" را به جای دیگری منتقل کند. (بله، استاد.) همانطور که گفتم، به جای بهتری.

درست همچون اروپا یا انگلیس. دولت قرنطینه کرد و همه برای مدتی در خانه ماندند و اوضاع بهتر شد. در خانه ماندند و اوضاع بهتر شد. (بله، استاد.) بعد مردم و گروه ها یا افراد که انگیزه های سیاسی داشتند، به دولت فشار آوردند. دولت هم تحت تأثیر قرار گرفت و بعد دوباره همه جا را باز کرد. حالا شمار مبتلایان بسیار سریع و بسیار بیشتر (بله.) از زمان اوج آن که در مارس یا آوریل بود، افزایش یافته است. (بله، استاد.) بدتر از آن زمان شده است. در فرانسه هم چنین وضعیتی است. در آمریکا، یکبار قرنطینه در خیلی جاها اجرا شد، اما بعد مردم به خیابان ریختند و اعتراض کردند. بعد دوباره آزاد شد و تعداد مبتلایان بیشتر شد. در گذشته اکثر بچه ها به مدرسه نمی رفتند. بعد یک عده نظرات دیگری داشتند و میگفتند که قرنطینه برای بچه ها از پاندمی بدتر است. از اینرو مدارس دوباره باز شدند و در خبرها آمد که بچه ها به مدرسه رفتند و همه مبتلا شدند. از اینرو نمیدانم که چه کسی براستی میخواهد رئیس جمهور یا رهبر یک کشور بشود، حالا هر نامی که این سمت داشته باشد - نخست وزیر، یا پادشاه یا ملکه. خوشبختانه این افراد نیستید. (بله، استاد.) چون من هم میدانم که رهبر بودن چگونه است. مردم شما را بالا می برند اما میتوانند هر زمان شما را فرو بکوبند. خوشبختانه شاگردانی که خوب ممارست میکنند، تجربیات درونی خوبی دارند، از اینرو درک میکنند. کسانی که خوب ممارست نکردند، در سطح پایین تر می مانند و به هیچ جا نمی رسند یا انتقاد میکنند یا خودشان کارهای اشتباه انجام میدهند. (بله، استاد.) جهان به این صورت است، همیشه همین بوده است.

حتی برخی افراد نمیخواهند ماسک بپوشند. حتی برای اعتراض به خیابان ها رفتند. (بله، استاد.) فقط در اعتراض به پوشیدن ماسک برای بیرون رفتن، در مدتی کوتاه. وقتی خانه هستید، هر طور میخواهید عمل کنید. ماسک برای محافظت از خودتان است. چون در واقع اگر ماسکی بزنید که به اندازه ماسک حرفه ای هم خوب نیست، هنوز هم به نوعی از شما محافظت میشود، چون اگر فرد کناری تان مبتلا باشد و شما حرف بزنید، با وجود ماسک، اگر بازدم او را تنفس کنید، ویروس یا باکتری کمتری وارد دهان شما میشود. باکتری کمتری، ویروس کمتری به درون بدن تان وارد میشود و کمتر بیمار میشوید. (بله، استاد.) بعد سیستم ایمنی بدن تان باید با ویروس های کمتری، باکتری های کمتری مقابله کند. اما اگر میزان اینها زیاد باشد، اگر ماسک نزنید و مقدار زیادی از قطرات خارج شده یا هوای حاوی این ذرات ریز را تنفس کنید، بعد بیمار میشوید. به طور جدی تری بیمار میشوید و درمان سخت تر میشود. (بله، استاد.) اگر بیمار شوید، اما خیلی جدی نباشد، هنوز میتوانید خوب شوید و دکتر هنوز میتواند به شما کمک کند. اما اگر به شدت و با چندین تن باکتری بیمار شده باشید، به خاطر عدم پوشاندن دهان تان، بعد زنده ماندن سخت میشود و بیماری تان مرگبار میشود. (بله، استاد.) چون بدن شما نمیتواند مدت زیادی با باکتری های مهاجم مقابله کند. این هم مثل همه چیزهای دیگر است. اگر چند قطره آب روی شما بپاشند، خیس نمیشوید، آب از شما نمی چکد. اما اگر چتر نداشته باشید یا ابزار محافظتی دیگری نداشته باشید و به زیر شیر آب بروید، مسلم است که کاملاً خیس میشوید و مدت زیادی طول میکشد تا خشک شوید. اگر ابزاری برای خشک شدن نداشته باشید، باید خیسی را تحمل کنید. بعد شاید سرما بخورید. شاید سینه پهلو بگیرید و غیره. پس ماسک تأثیر دارد. چون در حال حاضر ما در همه جا غرق در بیماری هستیم، در این جهان همه جور بیماری داریم. هرگز نمیدانید که چه موقع چه چیزی می گیرید. (بله، استاد.) از اینرو اگر هنوز میخواهید که زندگی تان را در حد ممکن عادی سپری کنید، از خودتان محافظت کنید. نمیدانم چرا مردم حتی بیرون میروند تا بر علیه پوشیدن ماسک، به دولت اعتراض کنند! مگر ماسک زدن چقدر میتواند سخت باشد؟ فقط برای آرامش خاطر است. بعد اگر کسی در اطراف نبود، آن را در بیاورید. وقتی احساس امنیت کردید، آن را در آورید. فقط وقتی در بین افراد زیادی هستید، ماسک بزنید، چون حتی اگر آنها کووید- ۱۹ نداشته باشند، شاید بیماری های مسری دیگری داشته باشند و بعد شما را مبتلا کنند. خب، حرف من این است که رهبر بودن آسان نیست. حالا شما متوجه شدید. هرگز آرزو نکنید که رهبر باشید. یا حتی استاد. معلم معنوی یا استاد، فرقی نمیکند. فقط بی سر و صدا، بدون جلب توجه از زندگی تان لذت ببرید. کارتان را انجام دهید، هر کاری که دارید و لذت ببرید. از آرامش و زندگی خصوصی تان لذت ببرید. دیگر برای حالا کافی است. (ممنون، استاد.) خوشحال هستید، درسته؟ (خیلی، خیلی خوشحالیم.)

چیز دیگری هست فراموش کرده باشم؟ بگذارید نگاه کنم. آه! بله، بله. چون شما در مورد او اطلاعاتی به من داده بودید، من در مورد او جور دیگری هم فکر میکنم، از جمله اینکه او حالا ثروتمند است، درسته؟ (بله.) قبلاً شکست خورده، اما دوباره ثروتمند شده، بله؟ (بله، استاد.) میلیاردر هست یا میلیونر؟ (میلیاردر.) بله. خب، یک مورد که نیاز نیست در مورد او نگران باشید، این است که او رشوه نمی گیرد. (بله.) او فاسد نمیشود. (آه، این درست است.) و اگر چیزی اشتباه باشد، جواب منفی میدهد. (بله.) داشتم میگفتم که همه از چین می ترسند، به خاطر کسب و کار و غیره، اما او نمی ترسد. شما دیدید؟ (بله.) او حالا به طور کامل چین را رد میکند. نمیگویم که این کار درست است. (بله.) در این باره نظر خوب یا بدی نمیدهم. منظورم این است که او ترسی ندارد. (بله.) او با چین دوست بود. (بله.) اما حالا به خاطر پاندمی یا به هر دلیل دیگری، رابطه را قطع کرده است. او به نوعی خیلی از کسب و کارها و پیوندهای خوب با چین را قطع کرده است. شما دیدید؟ (بله.) او اهل رشوه نیست. (بله.) شاید کارهای اشتباهی انجام داده باشد، اما به خاطر این بوده که به عنوان یک کاسب، به آنها اعتقاد داشته است. (بله.) هر کسی جرأت نمیکند با چین قطع رابطه کند یا کاری کند که چین آزرده شود. اما او چنین کرد. شما میدانید. (بله.) پس میتوانید به او اعتماد کنید که رشوه نمی گیرد یا به خاطر دوستی شخصی یا علائق شخصی یا منفعت شخصی کارهایی را انجام نمیدهد. متوجه اید؟ (بله.) خیلی از اعضای خانواده اش از او حمایت میکنند. فقط شاید یکی، دو نفر نکنند. (بله.) آنها خانواده ثروتمندی هستند، پس نترسید که نکند پسر یا دختر او برای انجام کاری، از کسی رشوه بگیرند. (بله.) بخاطر اینکه برای کسی کاری کنند یا غیره.

و... دیگر چی؟ شاید در آینده، اگر هنور در این مقام بود، اگر فکر کرد که گوشت برای مردم خوب نیست، اگر در مورد آن همه چیز را فهمید، اگر در این باره تحقیق کرد و بعد دریافت که خوب نیست، دیگر تحت تأثیر گروه فشار نباشد و به طور کامل پاسخ منفی دهد. (بله.) چون او از خیلی چیزهای دیگر هم امتناع کرده است، چون می دانسته که خوب نیستند. (بله.) اما در مورد وگانیسم نمی دانسته. خیلی ها در این باره نمیدانند. من قبلاً در مورد همه این چیزهای بد غیر وگان نمیدانستم. (بله.) میدانستم که گوشت خوب نیست، کشتار خوب نیست، اما نمیدانستم در صنعت گوشت این همه ظلم در پشت دربهای بسته صورت می گیرد. (بله.) حتی در صنعت تخم مرغ! فکر میکردم، "خب، گیاهخوارها تخم مرغ میخورند. بسیار خب." اما این کار خیلی ظالمانه است، خیلی شنیع است. آنها جوجه ها را به آن شکل میکشند. (بله.) بعد زنده زنده چرخ میکنند. (بله.) من این را هم نمیدانستم. نمیدانستم که چرا باید در مورد این چیزها تحقیق کنم؟ (بله، استاد.) فکر میکردم شیر اشکالی ندارد، چون گاو خیلی شیر دارد که برای گوساله اش کافی است و ما هم میتوانیم مقداری داشته باشیم. (بله.) اگر زیاد باشد، برای گاو ناراحت کننده است، برای همین مقداری از شیر گاو را بر میدارند. اما در این حد نمیدانستم که آنها آنقدر از گاوها سوء استفاده میکنند که حتی پوست شان می ریزد و استخوان هایشان آنقدر خرد میشود که حتی نمیتوانند بایستند. تا آخرین قطره از شیرشان را مثل فشردن لیمو، می دوشند. (بله.) به آنها هورمون و این چیزها میدهند تا شیر بیشتری داشته باشند. من نمیدانستم. منظورم این است که افراد عادی در مورد این چیزها نمیدانند. میدانند؟ (نه، استاد.) نه! شما هم نمیدانستید، می دانستید؟ (ما نمیدانستیم.) نه! خوشبختانه ما حالا سوپریم مستر تلویزیون را داریم. بیشتر و بیشتر تحقیق میکنیم و مردم به ما اطلاعات بیشتری میدهند و اینترنت داریم. قبلاً من نمیدانستم که اینترنت وجود دارد. از چنین چیزی استفاده نکرده بودم. نیاز نداشتم. حالا بیشتر و بیشتر اطلاعات داریم. من هر روز وقتی تصاویر حیوانات مورد سوء استفاده یا شکنجه شده را می بینم، گریه میکنم و این حس مدت خیلی، خیلی زیادی در من می ماند. و قبل از اینکه اینها از ذهنم پاک شوند، یک تصویر دیگر می آید، چون باید هر روز برنامه ها را ویرایش کنم. بعد قلبم هر روز به خاطر حیوانات دردمند است. میتوانم ده هزار بار، بی نهایت بار برایشان بمیرم، فقط برای کمک به آنها، اما نمیتوانم. به این شکل، نتیجه بخش نیست، همین.

شاید او چون خیلی رک صحبت میکند، به خیلی ها توهین شود. (بله.) فکر کردم یکی از دلایلی که قبلاً نتوانسته رئیس جمهور شود، همین بوده است. فکر کردم مردم به او رأی نمیدادند. او خیلی رک صحبت میکند. شاید خیلی صریح است و مثل رئیس جمهورها صحبت نمیکند، کلام اش مبادی آداب و همراه با خودداری نیست. (بله.) اما اینها مسائل شخصی است. همانطور که قبلاً گفتم، در دنیا کمبود سیاستمداران خوب وجود دارد پس از آنهایی که وجود دارند استفاده میکنیم. (بله، استاد.) حتی اگر او خوب نیست، ولی او یک قدیس نیست. یک رئیس جمهور یک قدیس نیست. (بله.) او هر کاری که فکر میکند بهترین است، یا چیزی که توسط دستیارانش به او توصیه شده را انجام میدهد. شخصیت یا اخلاقی که او دارد هم بستگی به تحصیلات و پیش زمینه و خانواده او دارد. شما نمیتوانید فقط او را به تنهایی مقصر بدانید. (بله، استاد.) تا زمانیکه او بتواند کارهای خوبی برای جهان و آمریکایی ها انجام دهد، از دیدگاهی وسیع، نه کوچک، کارهای خوب در گوشه کنارها، [آنوقت خوب است]. (بله، استاد.) نمیتوان برای همه، در یک لحظه و به طور مفصل کاری انجام داد. یک رئیس جمهور فقط میتواند بسته به وقت خود، موقعیت خود، توانایی خود، کار انجام دهد. آنها او را مجبور میکنند که دوره دوم را هم انجام دهد. میگویند که رئیس جمهور آمریکا فقط میتواند در صد روز اول، امورات مربوط به شهروندان آمریکا را انجام دهد. بعد از آن دیگر کارهای مربوط به دوره دوم است. (بله.) باید آماده شود، باید تجدید قوا کند، باید طرح داشته باشد، و همه جور چیزهای دیگر، آنها اینطور میگویند. آمریکایی ها اینها را در مطبوعات بیان میکنند. اما با این وجود رئیس جمهور توانست برای آمریکایی ها و برای جهان همه آن کارها را انجام دهد. همین هم خوب است. منظورم این است که مسلماً کافی نیست، اما با توجه به خود او و شرایط او و دولت او و پیشنه او و این کشور و نیز کارما، همین هم بد نبوده است. (بله، استاد.)

چه سؤالی پرسیدید که سبب شد...؟ فکر کنم همه را جواب دادم. یک مورد دیگر. فکر کردم که عجب خانواده ای دارد! با این وجود هنوز میتواند کار کند. با وجود همه چیزهای ناگهانی که پیش می آیند، هنوز میتواند کار کند. اما اینها مربوط به گذشته اند. به نظر من خانواده نباید به این شکل در مورد مسائل خصوصی اش صحبت کند. (بله، استاد.) اما این کارماست و خانواده او اهل رقابت و درگیری هستند. کسی نمیتواند از آن اجتناب کند. به نظر حقیر بنده، اگر یک عضو خانواده مشهور یا قدرتمند شود یا برای منافع ملی یا بین المللی کار کند، کل فامیل، نه فقط اعضای خانواده یا اعضای نزدیک خانوده، بلکه کل فامیل بابد مفتخر باشند و به او کمک کنند تا در کمک به کشور و پایداری جهان موفق تر باشد، (بله، استاد.) نه اینکه مدام آن عضوی که رأی آورده، مشهور و قوی شده را سرزنش یا آشفته کنند تا نتواند مأموریت خود را به طور مؤثرتری انجام دهد. (بله، استاد.) من برای رئیس جمهور ترامپ دعا میکنم.

امیدوارم که آمریکایی ها او را ببخشند برای کارهایی که آنها فکر میکنند اشتباه انجام داده، اگر او کار اشتباهی انجام داده. و امیدوارم که کسی را انتخاب کنند که برای آنها خوب است و برای دنیا خوب است. چون آمریکایی ها و همه جهان، یکی هستند، همه یکی هستیم. (بله.) هر چه برای کشور شما، آمریکایی ها، رخ دهد، بر روی جهان هم تأثیر میگذارد. (بله، استاد.) فقط امیدوارم که مردم آمریکایی از هر چه در آینده انتخاب میکنند، راضی تر باشند. (بله، استاد.) و برای کاندیدهای ریاست جمهوری بهترین ها را آرزو میکنم، در سایه رحمت پروردگار و اینکه هر چیزی که خداوند میخواهد، همان اتفاق بیافتد. (بله، استاد.) در حقیقت انسانها نمیتوانند واقعا یک رئیس جمهور انتخاب کنند. بلکه «کارما» کل کشور یا خداوند آنرا انتخاب میکنند. (بله، استاد.) مسلم است که شما آمریکایی هستید و در مورد کشورتان نگران هستید. من "نیمه آمریکایی" هستم. از اینرو در مورد کشورم "نیمه نگران" هستم. خب، فعلاً کافی است، دفعه بعد صحبت میکنیم. (بله، استاد.) (ممنون، استاد.)

شما با آن چه دارید، خوشحال هستید؟ (بله، استاد.) (هر روزه. از خودتان مراقبت کنید، استاد.) خب، همه تلاشم را میکنم، به شما میگویم. اما هنوز فکر میکنم که ابر زن هستم که هر روز این همه کار انجام میدهم. (بله، هستید.) گاهی با خودم فکر میکردم: "آه، خدایا، من به شوهر نیاز دارم!" شوخی نمیکنم، چون شوهر صمیمی تر است و میتواند در انجام خیلی کارها به شما کمک کند، در کنار شماست. وگرنه هیچکس دیگری نمیتواند تمام شبانه روز در کنارتان باشد و در کارهای مختلف به شما کمک کند. (بله، استاد.) بله، فقط اینطور فکر کردم. من شوهر نمیخواهم، چون شاید بیشتر از اینکه کمک کند، مشکل ایجاد کند. معمولاً اینطوری است. اغلب اینطوری است، چون میگویند: "مردها از مریخ هستند و زنها از ونوس." با هم جور نیستند. در واقع من برای شوهر وقت ندارم، چون شوهر هم نیازهایی دارد. (بله.) حتی اگر میخواستم، اما نمیخواهم. خوشحالم که شوهر ندارم. متشکرم. (ممنون، استاد.) پس شما هم نباید همسر بخواهید، چون هرگز نمیدانید چه پیش می آید. (بله.) هنوز به من باور ندارید؛ میخواهید امتحان کنید؟ (نه، استاد. نمیخواهیم.) خوب است. خیلی خرد دارید، خیلی. آفرین! بسیار خب. خدا به همه شما برکت دهد (خدا به شما برکت دهد، استاد.) و خداوند از همه کارهایی که برای جهان و کمک به من، زن سالخورده، انجام میدهید، مطلع است. از همه شما خیلی متشکرم. (ممنون، استاد.) (دوست تان داریم. دوست تان داریم، استاد.) متشکرم. من هم به خاطر همه آنچه که برای جهان انجام میدهید و این همه به من کمک میکنید، دوست تان دارم. خداوند دوست تان دارد، مطمئن هستم. از همه شما کارکنان درون مرکز و بیرون از آن و همه افرادی که در سراسر جهان کمک میکنند، تشکر میکنم. حتی آنها که به اصطلاح شاگرد من نیستند، اما با بهبود وگانیسم، با ایجاد صلح، به جهان کمک میکنند. نیاز نیست که شاگرد من باشند، آنها کارشان را انجام میدهند و از شاگردان من بهتر هستند. (بله، استاد.) در قلبم آنها بیشتر از شاگردان هستند. (بله.) وگان باشید، صلح بیافرینید. کسانی که آن کارها را میکنند، شاگردان من هستند. من به آنها برکت میدهم. به هر طریق که بتوانم، کمک شان میکنم. (بله، استاد.) از شما متشکرم. (ممنون، استاد.) دوست تان دارم. (دوست تان داریم، استاد.) خدانگهدار! (خدانگهدار، استاد.)

به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید